آغــــوش گــرمــم بـآش
بگــذآر فــرآمـــوش کــنــَم لــَحـظـہ هــآیی رآ کـــہ
دَر ســرمــآی بـــی کــســــــــی لَرزیــــدَم !
به ســــــلامتی مـــــردی که...
دورش هرقدر هم شلوغ باشه...
بازم یادش نمیــــــــره...
عشقش کیه و با کی باید باشه...
موافقیـــــــــــد ؟؟
سلامتی آدمای بی کینه
که وقتی یکی رو دوست دارن
هرچقدرم اذیتشون کنه
هرچقدرم ناراحتشون کنه
باز یادشون میره و دلشون براش تنگ می شه.....!
یه زن وقتی داد میزنه
یعنی خســــته شده ..
از بس تو خودش ریخته
از بس صبوری کرده ..
تنــــهایی گریه کرده ..
هی دندون رو جیگر گذاشته
دیگه بریــــــده
این جور موقع ها
فقــــط گـوش بده
هی وسط حرفش نپر
بذار بگــه و بگــه تا
آروم بشـــــه
بغلش کن حتی اگه با دستاش
محکم کوبیـــد رو سینه ات
تو بغلــــش کــــــن
بذار حس کنه یکی رو داره
که به حـرفاش گوش میده
یکی که دوســـــــتش داره
یکی که تو آغوشش احساس امنیت میکنه
شناختن زن ها کار سختی نیســــــت
کمی درک .. توجه و محبت .. همیـــن
معمولا وقتی زنی ناراحت است،
نیاز به یک آغوش و دو گوش شنوا دارد،
نه راهکارهای منطقی مردانه.
من دیـــوانـــهـ ی آن لحـظــهـ ای هـستـــم
کــهـ تـ♥ــو دلتنـــگـم شــوی ..
و محــکــم در آغوشـَــم بگـیــری
و شیـطنتـــــ وار ببـــوســی ام
و من نــگـذارم ..
عشق من
بــوسهـ با لجبـــازی، بیـشتـــر می چـسبـد ...
هوس کرده ام
که تو باشی
من باشم
وهیچکس نباشد
آنگاه داغترین آغوشها را از تنت
وشیرین ترین بوسه ها را از لبانت
بیرون بکشم
به تلافی تمام روزهایی که میخواهمت ونیستی ...
هـر شــب از پُـشـت صـفـحـه ي کـوچـکِ مــوبــایــلـم
در آغــــوش مـي گـیـــرمـــت . . .
و نـمـیـدانـي کـه چـه آرامـــشـي سـت هـــمـیـــن آغــــــوش خـــــیــــــالـي ...
گـــاهـی
♥
هيــــــچ نـــــدارم بــــرایـــت بنـــویـــسم،
♥
خـــودت بـــایــد بــــاشــی ..
♥
تـــــا ..
♥
بــــبوســـمـت...!
میدونى بهشت کجاست؟
یه فضایى چند وجب در چند وجب!
بین بازوهاى کسى که دوستش دارى…
می بینی؟
بازی دلچسبی ست
با خیالی آرام
چشم می بندی
و من
از بین این همه معشوقه که تمامشان را به یک اندازه دوست می دارم …
یک راست سراغ تو می آیم
کمی بعد
آهسته آهسته
بازمی کنی چشم هایت را
می بینی
تنها میان چند آینه
تو را هزار مرتبه در آغوش گرفته ام !
زانوهایم را در آغوش گرفته بودم ، وقتی ... تو برای آغوش دیگری زانو زده بودی
عـشق یعنـی مـایه قـوت قـلـب
عشق یعنی انفجار احساسات
عشق یعنی کم کردن فاصله ها
عشق یعنی کلید یک رابطه ای محکم
عشق یعنی در موفقیت هم شریک بودن
عشق یعنی کاری کنی که راحت پیدات کنه
عشق یعنی مثل اشرف زاده ها باهاش رفتار کنی
عشق یعنی کسی رو داشته باشی که ازت محافظت کنه
عشق یعنی وقتی باهاش قرار داری به خودت برسی
عشق یعنی یک عالمه حرف رو با یه اشاره گفتن
عشق یعنی هولش بدی تو یک مسیر درست
عشق یعنی یه بازی که تمومی نداره
عشق یعنی از هیکلش تعریف کنی
عشق یعنی من وتو ما میشویم
عشق یعنی حرفشو باورکنی
خدایـــــــــــــــآ
خدایــــــــــا...
به تو ســـِــــــــپـــــــُـــــردَمــــــِـــش
امــــــا یه خواهشیـــــــــــ اَزت دارمــــــــــ
یـــــــــــــــه روزی....
یه جاییـــــــــــــــ........
بـــــَــــــــغَلــــــــِ یــــــــه غـَریبه....
مَســـــــــــتِ..مَـــــــــــــست
بـــــــَد جـــــــــوری یاد مـــــَــــــن بنـــــــــدازشــــــــ.....!!!
باید کسی را پیدا کنم که دوستم داشته باشد ،
آنقدر که یکی از این شب های لعنتی…آغوشش را برای من و یک دنیا خستگیم بگشاید ؛
هیچ نگوید و هیچ نپرسد
فقط مرا در آغوش بگیرد بعد همانجا بمیرم تا نبینم روزهای آینده را …
روزی که دروغ میگوید ،
روزی که دیگر دوستم ندارد ،
روزهایی که دیگر مرا در آغوش نمی گیرد
و روزی که عاشق دیگری می شود !
شبیه همین شب ها را دغدغه می شوی
دغدغه ای که دستش بر سرت همیشه به تنبیه بلند بود …
آرام نمی شوی …
نه در آغوش کسی نه در قرص های خودت ….
خودت را مرور می کنی …
هی مرور می کنی
دنیایت میلنگد ….
یک جای قصه ، نقش اول کتاب ، سر خم کرده
یک جای خواب هایت با تعبیرش جور در نمی آید
نمی فهمی …
هیچ وقت نمی فهمی چرا اینگونه ای ….
ϰ-†нêmê§ |