داستان


♥دوست دارم بهترین همسر دنیا...!♥

 

 

جوانی می خواست زن بگیرد به پیرزنی سفارش کرد تا برای او

 

 دختری پیدا کند. پیرزن به جستجو پرداخت، دختری را پیدا کرد

 

و به جوان معرفی کرد وگفت این دختر از هر جهت سعادت

 

شما را در زندگی فراهم خواهد کرد.

 

 

جوان گفت: شنیده ام قد او کوتاه است.

 

پیرزن گفت: اتفاقا این صفت بسیار خوبی است، زیرا لباس های

 

خانم ارزان تر تمام می شود

 

جوان گفت: شنیده ام زبانش هم لکنت دارد

 

پیرزن گفت: این هم دیگر نعمتی است زیرا می دانید که عیب

 

بزرگ زن ها پر حرفی است اما این دختر چون لکنت زبان دارد پر

 

حرفی نمی کند و سرت را به درد نمی آورد

 


 

جوان گفت: خانم همسایه گفته است که چشمش هم معیوب

 

است

 

پیرزن گفت: درست است ، این هم یکی از خوشبختی هاست

 

 

که کسی مزاحم آسایش شما نمی شود و به او طمع نمی

 

برد.

 


 

جوان گفت: شنیده ام پایش هم می لنگد و این عیب بزرگی

 

است

 

پیرزن گفت: شما تجربه ندارید، نمی دانید که این صفت ، باعث

 

می شود که خانمتان کمتر از خانه بیرون برود و علاوه بر سالم

 

ماندن، هر روز هم از خیابان گردی ، خرج برایت نمی تراشد

 


جوان گفت: این همه به کنار، ولی شنیده ام که عقل درستی

 

هم ندارد

 

پیرزن گفت: ای وای، شما مرد ها چقدر بهانه گیر هستید، پس

 

یعنی می خواستی عروس به این نازنینی، این یک عیب کوچک

 

را هم نداشته باشد.

 

 

احمد شاملو


 

 


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





دو شنبه 26 دی 1390 11:42 |- ♀محدثه♀ -|


داغ کن - کلوب دات کام
ϰ-†нêmê§